عرفان، توحید و اخلاق اسلامیمطالب اسلامی و مذهبی

داستان های پند آموز درباره توکل و اعتماد به خدا

سرگذشت های عبرت آموز پیرامون توکل و اعتماد به خدا

الیس الله بکاف عبده - توکل و اعتماد به خدا
الیس الله بکاف عبده – توکل و اعتماد به خدا

توکل و اعتماد به خدا در قرآن کریم و احادیث معصومین (ع) بسیار مورد توجه قرار گرفته است.

سرگذشت حضرت ابراهیم خلیل الرحمن (ع) و حضرت یوسف (ع) از بهترین نمونه های موجود می باشد که در این مطلب به بیان آنها می پردازیم.

به خداوند توکل کنیم و تمام امور خود را به او واگذاریم!

جهت مطالعه ی مطالب بیشتر در مورد توکل و اعتماد به خدا ، نوشته های زیر را بخوانید :
۱) توکل و اعتماد بر خداوند حکیم و مهربان
۲) آثار توکل بر خدا در قرآن کریم و احادیث معصومین (ع)

حضرت ابراهیم خلیل الرحمن و توکل و اعتماد بر خدا

یکی از بهترین نمونه و اسوه برای این نوع توکل همانا حضرت ابراهیم خلیل الرحمن (ع) است که در آن شرایط حساس به پروردگار خود اعتماد کرد، آن‌گاه که بت پرستان تصمیم گرفتند او را در میان آتش بسوزانند و از بین ببرند.

قرآن کریم جریان را چنین بازگو می‌فرماید :

قالُوا حَرِّقُوهُ وَانصُرُوا اِلهَتَکُم اِن کُنتُم فاعِلینَ .
گفتند : او را بسوزانید و خدایان خود را یاری کنید اگر کاری از شما ساخته است .

برخی نوشته‌اند :

. . . جمعوا الحطب شهراً ثم اوقدوها ، واشتعلت و اشتدت ، حتّی أن کان الطائر لیمر لجنباتها فیحترق من شدّه وهجها . . .
. . . یک ماه هیزم جمع آوری کردند و آن قدر هیزم روی هم ریختند که هنگام آتش زدن هیزم ها به‌ قدری شعله ی آتش شدید بود که حتی پرندگان قادر نبودند از آن منطقه عبور کنند زیرا پر و بالشان آتش می‌گرفت . . .

آن‌ قدر برای جمع آوری هیزم کوشش می‌کردند و به آن اهمیت می‌دادند که مرحوم طبرسی می‌نویسد :

. . . حتّی آن الرّجل منهم لیمرض فیوصی بکذا و کذا من ماله فیشتری به حطب و حتّی آن المرأه لتعزل فتشتری به حطباً .
. . . کسانی که بیمار بودند و به زنده بودن خود امید نداشتند وصیت می‌کردند که مقداری از مال آنان را صرف خریدن هیزم برای سوزانیدن ابراهیم کنند و حتی برخی از زنان که کارشان پشم ریسی بود [ و با این زحمت برای خود مال تهیه می کردند ] از درآمد آن هیزم تهیه می‌کردند .

فخر رازی می‌نویسد :

حتّی آن المرأه ، لو مَرضت قالت : ان عافانی الله لَأجعَلَنَّ حطباً لابراهیم ونقلوا له الحطب علی الدّواب اربعین یوماً
اگر زنی مریض می‌شد نذر می‌کرد چنان چه شفا یابد مقداری هیزم برای سوزانیدن ابراهیم تهیه کند .

به هر حال ، تا آنجا که توان داشتند هیزم روی هم انباشتند و آن گاه که هیزم ها را آتش زدند و خواستند حضرت ابراهیم را در میان آتش بیفکنند ، از شدت حرارت نمی توانستند نزدیک آتش بروند تا اینکه شیطان منجنیقی برای آنان ساخت و ابراهیم را بر بالای آن نهادند و او را به درون آتش پرتاپ کردند .

امام صادق (ع) فرمود :

لَمّا اُجلِسَ اِبراهیمُ فِی المَنجَنیقِ وَ اَرادُوا اَن یَرمُوا بِهِ فِی النّارِ أتاهُ جَبرائیلُ عَلَیهِ السَّلامُ فَقالَ : السَّلامُ عَلَیکَ یا اِبراهیمُ وَ رَحمَهُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ اَلَکَ حاجَهٌ فَقالَ أمّا اِلَیکَ فَلا .
هنگامی که ابراهیم را بالای منجنیق گذاشتند و می‌خواستند او را در آتش بیفکنند جبرئیل به ملاقاتش آمد و پس از سلام گفت : آیا نیاز داری که به تو کمک کنم ؟ ابراهیم در جواب گفت : امّا به تو نه!

فَقالَ جَبرَئیلُ فَاسئَل رَبَّکَ .
جبرئیل به حضرت ابراهیم پیشنهاد کرد [ حال که از من کمک نمی طلبی ] پس از خدا نیازت را بخواه .

فقال : حَسبی مِن سُؤالی عِلمُهُ بِحالی
و ابراهیم گفت : همین قدر که از حال من آگاه است کافی است .

چون رها از منجنیق آمد خلیل
آمد از دربار عزت جبرئیل

گفت « هَـل لَکَ حاجَهٌ یا مُجتَبی »
گفت « أمّا مِنکَ یا جَبریلُ لا »

من ندارم حاجتی از هیچ کس
با یکی کار من افتاده است و بس

گفت با او جبرئیل ای پادشاه
پس ز هر کس با شدت حاجت بخواه

گفت اینجا هست نامحرم مقال
علمه بالحال حسبی بالسؤال

گر سزاوار من آمد سوختن
لب ز دفع او بباید دوختن

می‌تواند آتشم گلشن کند
شعله ها را شاخ نسترون کند

من نمی‌خواهـم جز آنچـه خواهد او
حـال مـن می‎بیند و می‌داند او

و سرانجام ، برای این که کار خود را به خدا واگذاشت و به او اعتماد کرد آتش بر او گلستان شد که :

وَ قُلنا یا نارُ کُونی بَرداً و سَلاماً عَلی اِبراهیمَ
و ما گفتیم : ای آتش ! سرد و سالم بر ابراهیم باش .

و آن‌چنان آتش سرد شد که :

لَو لَم یَقُل سَلاماً لَأَهلَکَهُ بَردُها .
اگر خدای متعال به آتش نمی فرمود بر ابراهیم سالم باش و تنها می‌فرمود سرد باش ، جان ابراهیم از سرما به خطر می‌افتاد .

آری ، کسی که تا این حد بر خدا توکل کند خداوند متعال نیز او را از گرفتاری‌ها و سختی‌ها نجات می‌دهد و آتش را تبدیل به گلستان می‌کند .

توکل به خداوند
توکل به خداوند

چند سال زندان برای توسل به غیر خدا

یوسف پیامبر با آن مقام و عظمت که خدای متعال درباره ی او می‌فرماید : « اِنَّهُ مِن عِبادِنَا المُخلَصینَ » ( او از بندگان مخلص ما بود ) ، هنگامی که احساس کرد یکی از آن دو نفری که در زندان با او به سر می‌برند آزاد خواهد شد گفت وقتی از زندان رهایی یافتی نزد سلطان مصر که رفتی به یاد من نیز باش . قرآن می‌فرماید :

وَ قالَ لِلَّذی ظَنَّ اَنَّهُ ناجٍ مِنهُمَا اذکُرنی عِندَ رَبِّکَ فَأَنسیهُ الشَّیطانُ ذِکرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِی السِّجنِ بِضعَ سِنینَ .
و به یکی از آن دو که می‌دانست رهایی می‌یابد گفت : مرا نزد اربابت [ : سلطان مصر ] یاد آور ، ولی شیطان یادآوری او را نزد صاحبش از خاطر ببرد و به دنبال آن چند سال در زندان بماند .

. . . وَ اَدَّکَرَ بَعدَ اُمَّهٍ .
. . . بعد از مدتی یادش آمد که یوسف سال‌ها در زندان مانده بود .

به هر حال ، پس از این که حضرت یوسف به غیر خدا توسل جست امام صادق (ع) فرمود :

جاء جَبرَئیلُ فَقالَ یا یُوسُفُ مَن جَعَلَکَ اَحسَنَ النّاسِ ؟ قالَ : رَبّی قالَ : فَمَن حَبَّبَکَإالی أبیکَ دونَ إخوانِکَ ؟ قالَ : رَبّی قالَ : فَمَن ساقَ إلَیکَ السَّیّارهً ؟ قالَ : رَبّی قالَ : فَمَن صَرَفَ عَنکَ الحِجارَهَ ؟ قالَ : رَبّی ، قالَ : فَمَن أنقَذَکَ مَن الجُبِّ ؟ قالَ : رَبّی ، قالَ : فَمَن صَرَفَ عَنکَ کَیدِ النِّسوَهِ ؟ قالَ : رَبّی ، قالَ : فَإنَّ رَبَّکَ یَقُولُ : ما دَعاکَ إلی أن تُنزِلَ حاجَتَکَ بِمَخلُوقٍ دوُنی إلبَث فِی السِّجنِ بِما قُلتَ بِضعَ سِنینَ .

جبرئیل نزد یوسف آمد و گفت: چه کسی تو را زیباترینِ مردم قرار داد؟
گفت: پروردگار من.
جبرئیل: چه کسی مهر تو را آن‌چنان در دل پدر افکند؟
یوسف: پروردگار من.
جبرئیل: چه کسی کاروان را به سراغ تو فرستاد تا تو را از چاه نجات دهند؟
یوسف: پروردگار من.
جبرئیل:چه کسی سنگ را [ که از بالای چاه افکنده بودند ] از تو دور کرد؟
یوسف: پروردگار من.
جبرئیل: چه کسی تو را از چاه نجات داد؟
یوسف: پروردگار من.
جبرئیل: چه کسی مکر و حیله ی زنان مصر را از تو دور ساخت؟
یوسف: پروردگار من.
جبرئیل گفت: پروردگارت می‌گوید چه چیز سبب شد که حاجتت را نزد مخلوق بردی و نزد من نیاوردی؟ به همین جهت باید چند سال در زندان بمانی.

توکل و اعتماد به خدا
توکل و اعتماد به خدا

نتیجه ی عدم توکل و اعتماد به خدا

از مطالبی که گذشت اهمیت توکل و اعتماد به پروردگار دانسته شد و اکنون در آخرین قسمت از این بحث ، نتیجه ی توسل به غیر و اعتماد کردن به مردم  و روی گرداندن از خدا را با حدیثی از امام صادق (ع) بیان می‌کنیم:

شخصی به نام حسین بن عُلوان می‌گوید: در مجلسی که برای کسب دانش شرکت کرده بودیم نشسته بودم و هزینه ی سفر من تمام شده بود . یکی از کسانی که در آن جلسه بود گفت : برای این گرفتاری به چه کسی امیدواری ؟ گفتم به فلانی.

گفت : به خدا سوگند ، حاجتت برآورده نمی‌شود و به آروزی خود نخواهی رسید و مقصودت حاصل نخواهد شد. گفتم: از کجا می‌دانی خدا تو را بیامرزد؟

گفت من از امام صادق (ع) شنیدم که فرمود در یکی از کتاب‌ها خوانده‌ام که خدای متعال فرموده است به عزّت و عظمت و شرف و بزرگواری و سلطه ام بر جمیع ممکنات سوگند که آرزوی هر کس را که به غیر من امید بندد ناامید خواهم کرد و لباس ذلّت و خواری بر او خواهم پوشاند و او را از پیش خود می رانم و از فضل خویش دور می‌کنم. آیا در گرفتاری‌ها غیر من را می‌طلبد در صورتی که گرفتاری‌ها به دست من است؟!

آیا به غیر من امید دارد و درِ خانه ی غیر مرا می‌کوبد با آن که کلید های همه ی درهای بسته نزد من است و درِ خانه ی من به روی کسی که مرا بخواند باز است ؟!

کیست که در گرفتاری‌های خود به من امید بسته و من امید او را قطع کرده باشم؟

چه کسی در مشکلات بزرگی که برای او پیش آمده است به من امیدوار گشته که امیدش را قطع کرده‌ام؟

من آرزوهای بندگانم را پیش خود محفوظ داشتم و آن‌ها به حفظ و نگهداری من راضی نگشتند و آسمان‌ها را از کسانی که از تسبیح من خسته نمی‌شوند [ : فرشتگان ] پر کردم و به آن‌ها فرمان دادم که درهای بین من و بندگانم را نبندند ولی آنان [ : بندگان ] به قول من اعتماد نکردند .

آیا کسی که به غیر از من امیدوار است نمی‌داند که اگر برای او حادثه‌ای پیش آید چه کسی غیر از من می‌تواند بدون اذنِ من گرفتاری او را برطرف سازد؟ پس چرا از من رویگردان است با این که از فضل و کَرَم خود چیزی به او داده‌ام که از من نخواسته بود سپس آن را از او می‌گیرم و برگشت آن را از من نمی‌خواهد و از غیر من می‌طلبد؟

او درباره ی من چه اندیشه‌ای دارد؟ من که بدون تقاضا و سؤال به او عطا می‌کنم، آیا هنگامی که از من بخواهد به او پاسخ نمی‌دهم؟
آیا من بخیل هستم که بنده ام مرا بخیل می پندارد؟!
آیا هر جود و کَرَمی از من نیست؟!
آیا عفو و رحمت در دست من نیست؟!
مگر من محل آرزوها نیستم؟!
بنابراین چه کسی جز من می‌تواند آرزوها را قطع کند؟!
آیا آن‌ها که به غیر من امید دارند نمی ترسند [ از عذاب من یا از این که نعمتهایم را از آنان قطع کنم ]؟
اگر همه ی اهل آسمان‌ها و زمینم به من امید بندند و به هر یک از آن‌ها به اندازه ی امیدواری همه ی آنان بدهم به اندازه ی عضو مورچه ای از فرمانروایی و قدرت و ملک من کاسته نمی‌شود و چگونه کاسته شود از ملکی که من سرپرست آن هستم؟

پس بدا به حال آن‌ها که از رحمتم نا امیدند و بدا به حال آن‌ها که مرا معصیت کرده و از من پروا ندارند.

بنابراین ، انسان باید فقط به خدا اعتماد کند و از دیگران چشم بپوشد که امیرمؤمنان (ع) فرمود:

… مَن تَوَکَّلَ عَلَیهِ کَفاهُ …
… هر کس بر او توکل کند ، خدا او را کفایت می‌کند …

و نیز فرمود :

… وَ أتَوَکَّلُ عَلَی اللهِ تَوَکُّلَ الاِنابَهِ إلَیهِ …
… به خدا توکل می‌کنم ، توکلی با توبه و بازگشت به سوی او …

دلا همواره تسلیم رضا باش
به هر حالی که باشی با خدا باش

خدا را دان خدا را خوان به هر کار
مدان این یاوران را به از او یار

چو حق بخشد کلاه سربلندی
تــو دل بــر دیگری بهر چه بندی

خدا را باش اگـر مرد خدایی
مکن بـیـگـانگی گر آشنایی

حدیث دوزخ و جنت رها کن
پرستش ، خاص از بهر خدا کن

تـو را بـر هـر دو گیتی برگزیدت
هم آخر بهر کاری آفریدت

ز تو جز بندگی کردن نیاید
از او خود جز خداوندی نیاید

بر این در هیچ اکراهی نباشد
وزین به هیچ درگاهی نباشد

اگر لافی زنی هم لاف دین زن
همیشه دست در حبل المتین زن

به هر کاری مدد کارت خدا باد
دلیل راه دینت مصطفی باد

(نقطه های آغاز در اخلاق عملی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ص ۵۲۵)

بررسی کلی

امتیاز کل

سرگذشت حضرت ابراهیم (ع) و حضرت یوسف (ع) از بهترین داستان های قرآنی هست که به اهمیت توکل و اعتماد به خدا اشاره می کند .

User Rating: ۴.۱۲ ( ۶۴ votes)

تیم تحریریه دلدادگان

این مقاله توسط اعضای تیم تحریریه دلدادگان منتشر شده است. در سایت مذهبی دلدادگان تلاش می‌کنیم تا انواع موضوعات اسلامی و مذهبی و مطالب آموزنده و جالب دینی را به شما ارائه دهیم.

نوشته های مشابه

‫۲۰ دیدگاه ها

  1. امیدوارم خدای متعال مشکلات همه بندگان را حل کند. من هم مشکل بزرگی دارم که فقط و فقط به اذن خودش حل می شود .. بارها از دیگران یاری خواستم ولی بدتر شد … چون از خودش نخواستم چون عجله کردم و چون خیلی تحت فشار و مضطرب بودم.
    اکنون فقط و فقط توکلم به خداست که شر دشمنانم را از سر من و هر کس که به ایشان نزدیک است دور کند …
    خدا خیییییییییییلی بزرگ است خییییییییلی و من شرمنده کرم و لطفش به خودم هستم و امیدوارم توبه ما را بپذیرد… الهی آمین

  2. سلام.
    چند سالی با قانون جذب اشنا بودم اکثرا از ان استفاده میکردم.
    این قانون در کشورهای خارجی بسیار مورد توجه است و برای مطلع کردن عوام از ان هزینه های زیادی میکنند کتاب مینویسند وب سایت و سایت درست میکنن فیلم میسازند کلاس هایی برای انتشار ان برگزار میکنند و حتی با هزینه ای زیادی بر ان تحقیق میکنند.
    خلاصه ی محتوای ان این است که برایی درخواست و رسیدن به خواسته باید درخواست کرد سپس باور کرد و از وصال خواسته مطمئن بود .خواسته هرچه باشد مهم نیست فقط باید ایمان داشت به خواسته میرسید و نباید به نحوه ی رسیدن خواسته توجه کرد . باید ارامش داشت.
    من امشب با خواندن مطالب شما دریافتم که قانون جذب با این همه فرد معتقد به ان تنها گوشه ای از توکل کردن به خداوند است.
    اری ما با توکل به خداوند ارامش داریم ک خواسته ما به موقع وصول میشود . و خداوند در قران فرمودند که بندگانم هرگاه حاجتی از من میخواهند با اطمینان درخواست کنند .
    و ما هنگام توکل به خدا نیازی نداریم که ابتدا راه رسیدن به خواسته را ببینیم تنها باید از خداوند با ارامش ان را طلب کنیم.

    من با خواندن وبلاگ فوق العاده مفید شما متوجه این موضوع شدم. خداوند به شما ایمان قوی و عزت بدهد . از شما بسیار سپاسگذارم که با گذاشتن این مطالب موجب ارامش بی حد و اندازه من شدید.

    1. باسلام و تقدیم احترام
      البته به نظرمی رسه برخی باآگاهی و برنامه و برخی بدون برنامه و ناآگاهی، این قبیل معنویت های نوظهور و سکولار رو مطرح می کنند تا انسان رو از خدا جدا کنند خواستن در قانون جذب با توکل به خود فرد، یا در هر صورت غیر خدا همون شرک ویرانگره…
      و البته شما با توجه به پیش دانسته ای دینی و قلب خدا جوی خودتون این قانون رو به خدا جهت دادید که خیلی درک و فهم توحیدی و دقیقیه…
      و الا قانون جذب متاسفانه درش توحید الهی وجود نداره و کارکردش توجه انسان به سکولار و اومانیسمه…
      با آرزوی توفیقات بیشتر

    2. بسیار عالی بود مطالب
      من هم مشکل بزرگی دارم که احساس می کنم حل آن بسیار مشکل است
      اما وقتی توکل را سرچ‌ کردم ‌مطالب شما رو خواندم اشکم جاری شد و دانستم که تنها باید به خدا اعتماد کنم و می دانم که امکان ندارد که خدا نتواند مرا به خواسته ام برساند
      ممنون و سپاسگذارم

  3. من هم توکل به خدا کردم ,و به خودش سپردم ،خوشحالم که خداوند بهترین ها را برایم در نظر گرفته است،خدا را شاکرم بابت تمام نعمتهایش ،و آرزو میکنم خدا وند تک تک نیازهایم را با شیوه ای عالی در زندگیم قرا بده ، و همه مون خوشبخت و عاقبت به خیر شیم . و اکنون با خیالی آسوده و با توکل بر خدایم زندگی خواهم کرد.

  4. با سلام و احترام به همگی.
    من میخواستم خاطره ای از خودم که در اون خالصانه به خدا توکل کردم و نتیجه گرفتمو به طور خلاصه براتون تعریف کنم تا عبرتی بشه برای دیگران.
    در دوران سربازی اواخر دوره اموزشی بود و همه دعا دعا میکردن که بیوفتن شهر خودشون و به هر اشنایی متوسل میشدن ولی من با اینکه اشنا هم زیاد داشتم تو دل خودم به خدا توکل کردم و گفت خدا هرجای ایران که خودت صلاح میدونی بنداز حتی شده لب مرز.
    تا اینکه موقع تقسیم فرا رسید و اونایی که افتاده بودن شهر خودمون(تهران_ با اشنا) از خوشحالی بال در اووردن ولی من افتادم جنوبی ترین نقطه کشور که از شهر ما ۱۵نفر افتادن اونجا که همه ناراحت بودن بجز من.
    خلاصه رفتیم پادگان جنوب و از قضا اون پادگان دوباره بچه ها رو اعزام میکرد برای جزایر که خیلی شرایط سختی داشت و اونجا بچه ها به هرچی متوسل شدن که نفرستنشون جزیره (از درخواستهای عاجزانه پیش فرمانده بگیر تا دم این و اونو دیدن) و این بار من بازم به خدا توکل کردم و پیش هیچکس رو ننداختم که نفرستنم.
    خلاصه همه اون ۱۴نفر رو فرستادن جزیره به جز من!!! که بعدا با دستور فرمانده شدم کمک منشی و بعد مدت کوتاهی شدم ارشد منشی کل قرارگاه!!! که هم مرخصیام خوب بودن (۶۰ روز میموندم ۲۵ روز مرخصی میگرفتم) و هم سر آمد سربازای اونجا بودم و هم راحترین خدمتتو که حتی تصورشم نمیکردم عرضه کردم.
    این گونه خدا بهم عزت داد! و تا اونجایی که میتونستم به سربازای اونجا حال دادم و کمکشون کردم.
    اگه بخوام کل حرفامو خلاصه کنم باید بگم :با خدا باشو پادشاهی کن و بی خدا باشو هرچه خواهی کن.

    1. سلام
      از مطالب آموزنده سایت بسیار سپاسگزارم و همچنین از این دوست خوبمون که داستان دوره ای از زندگیشون رو با توکل کردن به خدا برامون تعریف کردن
      من از این دوستمون بسیار تشکر میکنم که باعث شدن ایمانم به خدا پررنگ تر بشه ☺

  5. باسلام خدمت شما.
    تشکر میکنم از سایت خیلی خوبتون
    امروز دلم خیلی گرفته بود یه دفعه به سرم زد توکل کنم اما معنی دقیقش را نمیدونستم گفتم بذار یه سرچی کنم که با سایت شما آشنا شدم
    قبل از سرچ کردنم یه زنگ به حرم امام رضا زدم و با خدا و امام رضا حرف زدم و امام را واسطه کردم که آرزوم برآورده بشه.چند ساعت بعد که الانه سایتتون را خوندم انگار خدا داشت باهام حرف میزد آرامش خاصی دارم خداراشکر.
    یه چیزی من هم قبلا تجربه توکل را داشتم. داستانم اینه که من ۲۱سالمه و رشد قدی من تموم شده اما سال ها دلم میخواست قدم بلند تر بشه اندازه خواهرم(۲سال ازم کوچیکه)یه روز با وجود اینکه میدونستم فایده نداره تصمیم گرفتم ورزش کنم به خدا گفتم خدا جونم دکتر ها میگن فایده نداره اما من کاری به اونا ندارم من جلو میرم ازت میخوام آخرش به قدی که میخوام برسم توکل کردم به خدا و ۱۴ روز ورزش کردم و قدم اندازه خواهرم شد چیزی که براش بارها دکتر رفتم و فایده نداشت چیزی که میدیدم باور نمیکردم خانوادم هم همینطور..الان قدم تقریبا اندازه خواهرمه یکم فقط صورت خواهرم کشیدس اما قدمون یکیه..خداراشکر..من در سنی قد کشیدم که دکتر ها منا نا امید میکردن ..
    فهمیدم هیچ چیز غیر ممکن نیست هر چی میخوام از خدا بخوام همون خدایی که قد من را در سن ۲۱ سالگی ظرف ۱۴ روز اندازه خواهرم کرد همون خدا میتونه دعا ی دیگه من را براورده کنه دعای همه آدما را..هر چی که باشه..نازنین خدای من توکل میکنم به توووو

  6. به نام خداوند بخشنده مهربان
    سلام خدمت همه عزیزان
    من توکل را اینگونه درک کردم
    در هر ثانیه در بدن انسان ۱۵ میلیون واکنش در حال انجام است این مطلب بصورت علمی ثابت شده است و فکر می کنم کسی نباشد که این موضوع را باور نداشته باشد
    سیستم انتقال خون ، تنفس ، رشد پوست مو و هزاران حرکت دیگر که ما به راحتی آن را درک می کنیم.
    زمانی دانشمندان تصور می کردند مغز تمامی این واکنش ها را کنترل می کند اما بعدا دریافتند که مغز هم عضوی است که خود تحت کنترل نیروی دیگری است که در فرهنگ های مختلف نام های گوناگون بر ان گداشته اند و ما به این نیروی عظیم خداوند می گوییم.
    اگر حتی کنترل یکی از این ۱۵ میلیون واکنش دست خود ما بود قطعا حیات و زندگی ما به خطر می افتاد. تصور کنید تنفس ما در دست خودمان بود فکر می کنید چقدر می توانستیم زنده بمانیم ، بزودی یا خسته می شدیم و یا فراموش می کردیم نفس بکشیم و ….. کمی به این موضوع فکر کنید به نتایج خوبی خواهید رسید خداوند را در وجود خودتان حس خواهید کرد.
    فقط ۱۵ حرکت وجود دارد که در اختیار انسان است مثل حرف زدن راه رفتن و ….. که این حرکات نیز شروعش در دست خداوند است. بطور مثال شما می توانید بگویید در لحظه دیگر شما به چه موضوعی فکر خواهید کرد و یا چه حرکتی را انجام خواهید داد، اندیشه این حرکات نیز توسط خداوند بر انسان الهام می شود ولی دراین ۱۵ حرکت ما حق انتخاب داریم یعنی می توانیم انجام دهیم یا انجام ندهیم.
    حالا موضوع اصلی این است که خداوندی که در هر ثانیه ۱۵ میلیون حرکت را بدون کوچکترین خطایی در طول زندگی ما کنترل می کند بهتر نیست که ان ۱۵ حرکت ارادی را نیز به او واگذار کنیم و به معنای واقعی به او توکل کنیم، و باخیالی اسوده و مطمئن زندگی کنیم.
    کمی به وجود خودمان بیاندیشیم همه چیز روشن خواهد شد
    التماس دعا

  7. سلام دوستان
    من اینجا می خوام تجربه خودم را در مورد این مساله براتون بگم و از دوستان خواهش می کنم امتحان کنند و ببینند که خدا چقدر حکیم و دقیقه.
    ما فقط باید ایمان خودمون را تقویت کنیم تا نتیجه بگیریم. آن روزی را یاد دارم ماه رمضان بود و من تمام امیدهایم را برای گرفتن بورس تحصیلی در خارج از کشور از دست داده بودم روز نیمه رمضان به طور کاملا ناگهانی ایمیلی دریافت کردم که یک موقعیت فوق العاده در آن پیشنهاد شده بود و من از شدت نزدیکی این موقعیت به علاقه و زمینه کاریم تعجب کردم سریع جواب ایمیل را دادم و استاد پروژه برای صبح روز۲۱ رمضان ترتیب مصاحبه داد.
    در حالیکه هیچ تسلط کافی بر زبان و تجربه ای نداشتم با وی آنلاین صحبت کردم خیلی مصاحبه خوبی شد مدتی بعد ایمیل دریافت کردم که تو انتخاب شده ای کاراها به شکل عجیبی به سرعت پیش رفت و من آمدم به این کشور دیدم چه موقعیت عالی دارم چه بورسیه ای حتی در خود دانشگاه خیلی ها تلاش کرده بودند جایگاه مرا در این پروژه خیلی تک و مهم بگیرند اما قسمت به نام من بود.
    من از نظر مالی و علمی در اندک مدتی پیشرفت فوق العاده کردم و هزاران اتفاقات عجیب و خوب توام برایم افتاد.
    تجربه به من میگه چندتا فرموله که توی زندگی انجام بدی بازنده نیستی اول فقط خدا را بندگی کنید فکرتون پیش این و اون نباشه و وقتی از خدا چیزی را می خواین باید در قلبتون اجابت را حس کنید یعنی ایمان اصلی. دوم از خدا تقوا داشته باشید در ظاهر و باطن. سوم تا می توانید پدر و مادر را از خودتون راضی نگه دارید. چهارم زیارت عاشورا خیلی ضریب نفوذ بالایی داره و پنجم نماز اول وقت.
    این ها را که کردید برید با خدا قمار کنید برید با اون معامله کنید هرچی بهترینه بیشترینه را بخواید از خودش در عین حال به خودتون و خدا نشان بدید اهل معامله اید جدی هستید بعد ببینید بازنده این قمار کی خواهد بود!

  8. سلام دوستان!
    تجارب خوبی را زحمت کردید نوشتید خیلی جذاب و عرفانی بود.
    منم در کارم خیلی ماهرم اما تنها اشتباهی که متوجه نبودم این بود که به خودم ناز می‌کردم و می‌گفتم من از همه بالاترم و خیلی زود تصمیم به کاری می‌گرفتم و شروع می‌کردم تا عقب نمانم.
    همیشه روی حساب کار می کردم ولی هیچ فایده ای نداشت و زود خسته می‌شدم و چیزی که آرزو داشتم میشه، نمی‌شد.
    تا امروز میبینم تنها شدم و کارهام دیگه جواب نمیده و دلسرد شدم اما باز خداوند حکیم مرا از این تنهایی استفاده کردن را یاد میدهد تا بودن با او را بیاموزم …. التماس دعا

  9. سلام وقت بخیر
    میخوام معجزه ای رو بهتون بگم که شاید باورش خیلی سخت باشه.
    ۶ سال پیش خدا به ما فرزندان دوقلو داد. در ابتدا ما میخواستیم اسمشونو نوید و فرید بزاریم.
    وقتی بچه ها به دنیا اومدن یکی از بچه هام به دلیل اینکه شیر وقتی میخورد؛ شیر رو پس میداد و دکترها بیمارستان اکبرآبادی گفتند بچه باید یه هفته اینجا بمونه؛ یک هفته شد دو هفته سه هفته؛ بچه به دلیل اینکه گوارشش مشکل داشت به دستگاه وصل کردند.
    خلاصه بعد از یکماه بچه سیاه و کبود و باد کرده بود که دکترها گفتند از دست ما کاری برنمیاد بچه رو انتقال دادن به بیمارستان علی اصغر تو شریعتی؛ وقتی بچمون بردیم اونجا دکترها بیمارستان گفتند جوان برو دنبال زندگیت این بچه ۴ دستگاه بهش وصله؛ امید زندگیش صفره.
    من گفتم دکتر یه امیدی یه حرف امیدوار کننده ای بزن؛ که دکتر گفت دارم تجربمو بهت میگم ما تمام تلاشمونو میکنیم ولی بچه ای که ۲ تا دستگاه بهش وصل باشه امید زندگیش ۵۰ *۵۰ ؛ بچه شما….
    من وقتی دکترها اینجوری گفتند؛ توسل کردم به حضرت ابوالفضل عباس؛ گفتم اگر حضرت ابوالفضل وجود دارید؛ هستید؛ اینهمه تاسوعا عاشورا حسین حسین عباس عباس میکنن؛ ببینم میتونی بچه من رو که همه قطع امید کردن نجات بدی؛ من یه هفته بیمارستان نرفتم؛ بعد از یه هفته از بیمارستان تماس گرفتند گفتند آقای ستاری بیاید بیمارستان.
    وقتی که رفتم دکتری که گفت امیدی نیست گفت فرا معجزه ای رخ داده. بچمو ۳ تا عمل کرده بودن و دستگاه هارو ازش جدا کرده بودن و بچه ام یه مدتی ببخشید از شکم مدفوع میکرد ولی بعد از یکسال روبراه شد الانم خدا روشکر صحیح و سالم و بانمک فامیل شده.
    من با مشورت خانمم اسم پسرمون گذاشتیم امیرعباس به عشق آقا حضرت عباس (ع) اون یکی پسرمونم امیرحسین.
    خلاصه: وقتی که از همه جا بریدی فقط و فقط توکلت خدا باشه و اگر هم تونستی توسل کن.
    در پناه خدا موفق و سلامت باشید

  10. چقدر تجربه های خوبی.
    خوش بحال همه. من اعتقاد دارم کسی که توکل میکنه حتما خدا جوابشو میده، نه اینکه حتما دعاشو براورده کنه، نه، ولی انچه که خیرش در اون هست براش اتفاق میفته.
    بعضی وقتا که به جامعه و ادم‌هاش نگاه میکنم از همه نا امید می‌شم. احساس میکنم مردم ما خیلی از دیانت فاصله گرفتند.
    دوستانی که اینجا نظراتشون رو گفته بودند خیلی خالصانه بود واقعا
    باعث خوشحالیه که هنوزم هستند کسانی که تو این جامعه و تفکرات رشد کردند اما اعتقاداتشون پابرجاست.
    التماس دعا

  11. سلام بر دوستان
    الان که این متنو مینویسم حدود یک ساعت قبلش داشتم از غصه پیش خدا زار میزدم بهش گفتم اگه حال منو میبینی یه چیزی بگو آرومم کن …
    نمیدونم درسته یا نه ولی هر وقت عرصه بهم تنگ میشه اینکار رو میکنم قرانو باز میکنم و خدا همیشه یه حرف قشنگ و دلگرم کننده بهم میزنه اینبار برام ایه ۶۲ سوره انفال اومد
    من و شوهرم سالهاست برای بچه دارشدن دوا درمون کردیم و الان هم حدود صد میلیون زیر قرض رفتیم وقتی تو این ایه خدا بهم گفت من برای تو کافی هستم دلم اروم شد اما باید درست میفهمیدم پس سرچ کردم رسیدم به این صفحه
    انگار یه معلم برام کامل مساله رو باز کرد …خدا میدونه اونقدر بابتش خدا رو شکر کردم که فهمیدم معنی توکل چیه ؟ الان میدونم باید بهش توکل کرد و باور دارم و مطمئنم خدای سبحان من نه بخیل ه نه امیدی رو قطع میکنه
    دیگه فکر نمیکنم چطور قرضمونو میدیم چون به خدا سپردم دیگه فکر نمیکنم باشرایط پزشکی همسرم چطور بچه دار میشیم چون به خدا سپردمش …هرچه محبوب بخواد …آخ که چطور آتیش قلبمو آروم کرد …خدایا فقط خودت نه غیر تو …
    این صفحه رو ذخیره میکنم تا یه روز بیام و بگم خدای مهربونم چه اتفاقاتی رو برام رقم زد …بارالها امید بندگانت جز تو نیستی!

  12. دیروز خیلی از مشکلات زندگیم دلخور بودم. ۲۲ سالمه. یه مدت افسردگی داشتم بخاطر مرگ پدرم و پسرایی که مزاحمم میشدند و بهم تهمت ناپاکی میزدند تا اینکه یه روز استرس هام شدید شد طوری که پانیک عصبی گرفتم.
    حالتی بین مرگ و زندگی. برادر و خواهر های ناتنی ام یه ذره انسانیت و وجدان ندارن و همش سعی میکنن زمین ها و خونه ای که در وصیت نامه ی پدرم برای من و مادر و خواهرم ذکر شده به زور بگیرن. بارها سعی کردن در طول زندگیم مادر و پدر و خواهرم و من رو بکشند.
    مدام توهین و تحقیر و غیبت و ریا. پسری رو هم از فامیل دوست دارم ذاتا پسر خوبیه حتی خجالت میکشم بهش سلام کنم.
    قرآن رو گرفتم و گفتم: خدایا من با این همه مشکل چه کنم؟ نمیتونم حلشون کنم حتی اگه صد سال هم عمر داشته باشم. گفتم خدایا ازت جوابی میخوام که زندگیم مثل قبل پر از آرامش و شادی و سلامتی باشه. قرآن رو باز کردم و این آیه اومد:
    بر خدا توکل کن و او بر تو کفایت میکند.
    چندتا سایت سرچ کردم تا بفهمم معنی توکل و کفایت دقیقا چیه. آیه ی دیگه ای اومد: آیا خدا برای بنده اش کافی نیست. تو همین لحظه قلبم آروم گرفت و یک اطمینان و آسودگی خیال برام به وجود اومد. یعنی دیگه لازم نیست نگران باشم چرا مشکل حل نمیشه.
    خدا خودش از بهترین راه, راهی که ما انسان ها نمیدونیم حلش میکنم. منم گفتم: خدایا سپردم به خودت، تمام مشکلات خانوادگی مزاحمت ها,بیماریم و ازدواج رو. عقل ما محدوده. او خودش میداند چه در دل من است پس همان را میدهد.
    الحمد لله رب العالمین آمنت بربکم فاسمعون قیل ادخلو جنته قالت یا قومی یعلمون بما غفرلی ربی و جعلنی من المکرمین الحمد لله رب العالمین. و حضرت مریم گفت: خدا به هر کس بخواهد بی حساب عطا میکند.

    1. امام صادق (علیه السلام) می‌فرمایند: در شگفتم برای کسی که از چهار چیز بیم دارد، چگونه به چهار چیز پناه نمی‌برد؟

      در شگفتم برای کسی که ترس بر او غلبه کرده، چگونه به ذکر «حسبناالله و نعم‌الوکیل» پناه نمی‌برد. زیرا به تحقیق شنیدم که خداوند عزوجل به دنبال ذکر یادشده فرمود: پس (آن‌کسانی‌که به عزم جهاد خارج گشتند و تخویف شیاطین در آن‌ها اثر نکرد و به ذکر فوق تمسک جستند) همراه با نعمتی از جانب خداوند (عافیت) و چیزی زائد بر آن (سود در تجارت) بازگشتند و هیچ‌گونه بدی به آنان نرسید.

      و در شگفتم برای کسی‌که اندوهگین است، چگونه به ذکر «لا اله الا انت سبحانک انّی کنت من‌الظالمین» پناه نمی‌برد. زیرا به تحقیق شنیدم که خداوند عزوجل به دنبال ذکر فوق فرمود: پس ما (یونس را در اثر تمسک به ذکر یاد شده) از اندوه نجات دادیم و همین‌گونه مؤمنین را نجات می‌بخشیم .

      و در شگفتم برای کسی‌ که مورد مکر و حیله واقع شده، چگونه به ذکر «أفوض امری الی‌الله ان‌الله بصیر بالعباد» پناه نمی‌برد. زیرا به تحقیق شنیدم که خداوند عزوجل به دنبال ذکر فوق فرمود: پس خداوند (موسی را در اثر ذکر یادشده) از شرّ و مکر فرعونیان مصون داشت .

      و در شگفتم برای کسی‌که طالب دنیا و زیبایی‌های دنیاست، چگونه به ذکر «ما شاءالله لا قوّه الا بالله» پناه نمی‌برد. زیرا به تحقیق شنیدم که خداوند عزوجل بعد از ذکر یادشده (از زبان مردی که فاقد نعمت‌های دنیوی بود، خطاب به مردی که از آن نعمت‌ها بهره‌مند بود) فرمود: اگر تو مرا به مال و فرزند، کمتر از خود می‌دانی، پس امید است خداوند مرا بهتر از باغ تو بدهد.

      منبع: پایگاه اطلاعرسانی حوزه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا